سفارش تبلیغ
صبا ویژن
      ... اگر در یک جامعه تعداد کسانی که رنگ را نمیبینند یک میلیون برابر افرادی بود که قادر به رویت رنگ هستند یقینا دیدگاه کلی افراد آن جامعه نسبت به خیلی از موارد دچار مشکل میشد.بطور مثال در هنگام خرید لباس فرد کور رنگ نمیتواتست دلایل فرد رنگ بین را در خصوص انتخابش درک کند چرا که از دیدگاه او دو لباسی که ظاهرا عین هم ولی از لحاظ رنگ یکی سبز و دیگری قرمز است هیچ تفاوتی با هم ندارند و شاید از دید وی فرد رنگ بین دچار خرافات و اوهام شده که این دو لباس را متفاوت از یکدیگر قلمداد میکند.در این حال معلوم نبود که از دیدگاه کور رنگ ها‍، رنگ بینها و بلعکس چگونه افرادی به نظر میرسیدند.افراد کوررنگ چون خاطره قبلی از رنگ ندارند لذا از تجسم و فهم هر چیزی که مستند به رنگ باشد عاجزند و درک رنگ برای آنها یک امر غیر ممکن است.بر همین اساس انسانها در هنگام آموزش به طور باور نکردنی از مثال استفاده میکنند و در این میان موفق ترین معلم کسی است که بیشترین و متنوع ترین مثالها را به کار ببرد تا مستمعین در میان این مثالها بتوانند مثالی را که به خاطرات ادراکیشان بیشترین شباهت را دارد انتخاب کرده موضوع را تخیل و تجسم کنند. با این حال درک هیچ یک از مستمعین به خاطر یکسان نبودن خطراتشان، از یک موضوع واحد، یکسان و مشابه نخواهد بود.

       دانش بشری مبتنی بر خاطراتی است که از پنج کانال حسی خود درک کرده و ما بقی آموخته هایش، در صورتی که خاطره قبلی یا مشابهی از آن نداشته باشد، بیشتر تشبیه و تخیلیست که فرد با داشته های قبلی خود میسازد. بطور مثال اگر ما فقط از رنگ آبی خاطره داشته باشیم در موقع یادگیری، رنگهای دیگری را که معلم معرفی میکند با کمرنگ و پر رنگ کردن رنگ آبی تخیل خواهیم کرد یا اگر خاطره ی قبلی از یک مزه بخصوص یا بو و یا حتی یک شی نداشته باشیم، هنگامی که مطلبی را در مورد آن بشنویم بجای درک و فهم واقعی، آن را با خاطراتی که به نظر خودمان مشاهبتی با آنچه که میشنویم دارد شبیه سازی کرده و تخیل میکنیم.از این رو میزان تفاهم به دست آمده در ارتباط دو موجود با یکدیگر وابسته به میزان شباهت خاطراتشان بهم است. هیچ انسان و موجود دیگری نمی تواند با صحبت کردن،گفتگو، علم و یا دانش ادراک موجود دیگری را به واقع درک نماید لذا آنچه را که میشنود و یا به صورت تئوری یاد میگیرد فقط با خاطرات حس خود شبیه سازی میکند همین سبب میشود که زمانی یک مطلب برای موجود دارای معنی و مفهوم باشد که بتواند آن را به صورت ادراکات حسی و احساسی، تجسم یا تخیل بکند.

                                 «جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه              چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند»

       همه خود را دانا، محق و منطقی فرض کرده و دیگری را نادان، بی منطق ومقصر میدانند. از درک نشدن توسط دیگران احساس رنجش میکنند و از اینکه دیگران منطقشان را قبول نمیکنند و یا با آن مخلفت میکنند دچار ناراحتی شده، به حساب نادانی و بی منطقی طرف مقابل میگذارند. ولی آیا واقعا کسی که مثل ما فکر نمی کند ویا منطق ما را قبول ندارد و در برابر اعتقادات ما گردن کج نمیکند یک آدم نادان، ابله و گناهکار است؟! آیا آنچه که ما در طول زندگیمان آموختیم، تجربه کردیم، احساس نموده ایم و درگیرش بوده ایم و هستیم در او نیز وجود دارد؟! آیا این طرز تفکر بنوعی نادانی خود ما را نسبت به خویشتن خویش و موجودات نشان نمیدهد

                                      «عیب کسان منگر و احسان خویش              دیده فرو بر به گریبان خویش»

که با اتکا بر جهل خویش به مکانیزم و عملکرد کانال های حسیمان بخودمان اجازه چنین پیش داوری هایی را میدهیم؟! اگر میزان ادراک ما، به میزان تنوع ادراکیمان بستگی دارد آیا میتوانیم ادعا کنیم که خاطرات ما کاملتر از هر کس دیگری است؟ و اگر جوابمان منفیست پس چگونه میتوانیم ادعا داشته باشیم که آنچه را که ما آن را خرافه میدانیم واقعا خرافه است و آنچه را که درست و حقیقت میدانیم درست و حق است؟ در طول روز ما شاهد خیلی از رفتارهای فردی و اجتماعی انسانها و یا حتی حیوانات هستیم که بسیاری از این رفتارها از دید ما قابل سرزنش و بسیاری دیگر قابل ستایش هستند، ولی آیا تا به حال با خود اندیشیده اید که اگر شما جای آن فردی که به نظر شما رفتارش قابل سرزنش است بودید، با همان دانش، تجربه، موقعیت و احساس چه میکردید؟ و اگر او دانش، تجربه، موقعیت و احساس شما را داشت نسبت به شما دارای چه جایگاهی میشد؟ ...

                                                                                                                                                                                     م.ب.


نوشته شده در  پنج شنبه 85/11/19ساعت  10:41 عصر  توسط  
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
به لودر قسم
دست ها
کاری به کار عشق ندارم..
همین
وقت نوشتن
آقا ما بد، شما خوب
ارغوان
[عناوین آرشیوشده]